طب سنتی

طب سنتی شامل روش‌های درمانی و دانشی است که از روزگاران قدیم به‌جا مانده و بر استفاده از داروهای طبیعی و درمان‌هایی که از باورها و رسوم فرهنگی سرچشمه گرفته‌اند، تکیه دارد. این شیوه‌ها معمولاً نگاهی کل‌نگر دارند و تلاش می‌کنند میان جسم، ذهن و روح هماهنگی برقرار کنند. طب سنتی در فرهنگ‌های مختلف جهان از جمله آیورودا در هند، طب سنتی چین و درمان‌های بومی ریشه‌های عمیقی دارد و همچنان برای میلیون‌ها نفر جایگاه ویژه‌ای دارد و به عنوان مکملی در کنار درمان‌های مدرن استفاده می‌شود.

به طور کلی، طب سنتی به اعمال، رویکردها، دانش و باورهای بهداشتی اطلاق می‌شود که شامل داروهای گیاهی، حیوانی و معدنی، درمان‌های معنوی، تکنیک‌ها و تمرین‌های دستی است که به‌صورت مجزا یا ترکیبی برای درمان، تشخیص و پیشگیری از بیماری‌ها یا حفظ سلامتی به کار می‌رود.

طب سنتی ایران به دو قسمت طب نظری و طب عملـی طبقـه بندی می گردد. در طب نظری كلیه اصول و مطـالبی كـه بـرای تشخیص ضروری است، مورد بررسی قرار می گیرد و در طـب عملی یا علم تدابیر، مسائل مریوط به روش های مختلف درمانی مانند رژیم غذایی، دارو، حركات بدنی، مسائل فكری و روانـی كلیه مطالب لازم برای درمان مورد بحث قرار می گیرد.

مكتب طب سنّتی ایران بر پایه مكتب طب اخلاطـی اسـت. یعنی اصول تشخیص و درمان بیماری ها بر پایه شـناخت اركـان چهارگانه: آب، باد، آتش و خـاك و اخـلاط چهارگانـه خـون، بلغم، صفرا و سودا است. بر اساس این مبانی، در یـك تقسـیم بندی كلی می توان روش های درمان و پیشگیری در این مكتب را به سه گروه عمده تقسیم كرد:
درمـان و پیشـگیری بـا غـذا
درمان و پیشگیری با دارو شامل مواد گیاهی، مـواد حیـوانی، مواد معدنی و شـیمیایی
درمـان و پیشـگیری دسـتی(یـدی) شامل فصد، حجامت، بادكش، ماساژ، جراحـی و غیـره.

شهریار فتحی محقـق و پژوهشگـر حـوزه سلامت روح و جسم شماره تماس : ۴۰ ۱۱۱ ۵۶ - ۰۹۱۲

از سوی دیگر، ابن سینا می گوید: خداوند در بـدن آدمـی نیرویـی قرار داده است تا صحت و سلامتی را حفظ، و بیماری را دفـع نماید. این نیرو كه در اصـل نیـروی تدبیركننـده بـدن اسـت را اطبای قدیم، طبیعت یا امور طبیعیه می نامیدند. به عبارتی دیگر، امور طبیعیه اموری است كه تعادل بدن را از هـر جهـت حفـظ نماید و در كتب مختلف این امور، با اختلاف ذكر شـده اسـت.

برخی ویژگی هایی كه برای طب سنّتی برشمرده اند عبارتند از:

الف) كل گرایی، چند بعدی یا جهـانی دیـدن انسـان و سلامت و بیماری او: در اینجا كلیـه ابعـاد فیزیكـی، اخلاقـی، اجتماعی، كیهانی و مذهبی در نظر گرفته شده و در واقع انسان در كل محیط زندگی خود با توجه بـه شـیوه زنـدگی و رفتـار بهداشتی او دیده می شود.
ب) توجه به نیازهای افراد و فردیت فرد: با این نگـرش، افراد دارای یك بیماری واحد ممكن است به درمان های متفاوتی نیاز داشته باشند، سلامت به عنوان تعادل و توازن بین ابعـاد یـا عناصر متعارض بدن انسان اعم از جسمی یا روحـی، تكیـه بـر تجربه شخصی و نه تكیه برتجارب آزموده شده با زبان و روش علمی مدرن.

شهریار فتحی - طب سنتی
شهریار فتحی - طب سنتی
شهریار فتحی - طب سنتی

نظریه ها و مفاهیم نظام های طب سنّتی

نظریه ها و مفاهیم نظام های طب سنّتی، شامل موارد زیر می باشند:

كل نگری: بسیاری از روش های طب مكمل، البته نه همـه آن ها؛ نگاهی همه جانبه به مسئله بیماری انسـان دارنـد. از نظـر آن ها، بیماری حاصل تغییر در تركیب مجموعه عوامـل فیزیكـی، روانی، روحی، اجتماعی و قدرت بدن در حفظ سلامتی خود و شرایط محیطی مـی باشـد. بیشـتر ایـن پزشـكان در روش هـای درمانی خود به جای آنكه مستقیماً نشانه های بیماری یـا رونـد خاص آن را هدف بگیرند؛ معتقد به برقراری تـوازن و تناسـب در قدرت خود درمانی بدن انسان هستند.
اسـتفاده كننـدگان از طب مكمل نیز، علاقه زیادی به فلسفه و باورهـای ایـن رشـته دارند. در مباحث پزشكی این فلسفه عبارت است از؛ كل نگری نسبت به بیمار و برای بیماران این كل نگری بـه معنـای توجـه بیشتر به جنبه های روانـی و اجتمـاعی بیمـاری اسـت. طبیبـان مكمل وقت بیشتری صرف توجه به این مسـائل مـی كننـد كـه باعث می شـود از طرفـی رضـایت خـاطر بیشـتری در بیمـاران حاصل شود و از طرف دیگـر عوامـل خطـر در زنـدگی بیمـار شناخته شده و به او در جهت اصلاح آن هـا هشـدار داده شـود.
طب سنّتی دارای روشی كل نگر است بـه طـوری كـه بـه انسان در طیفی وسیع و از بالا نگاه می كند و به این نكتـه تاكیـد دارد كه سلامتی و بیماری، نتیجه عدم تعادل و توازن انسـان در كل سیستمی است كه او را احاطه می نماید. از این نگـاه عامـل مهاجم و تغییرات پاتوژنیك نقش جانبی دارند.
نحوه زندگی: (Life Style) بیشتر روش های طـب مكمـل، پنج اصل مشترك در نحوه زندگی دارند كه عبارتند از: مدیریت و برخورد مناسب به هنگام مواجهه با فشـار عصـبی و بحـران، رویكردهای روحانی و معنوی، ورزش و تناسب اندام، كنترل و كاهش اعتیاد(خصوصاً سیگار و الكل)، توصـیه هـای غـذایی و رژیمی.
نحوه درمان: بیشتر روش های طب مكمل معتقدند با تقویت سیستم دفاعی و خوددرمانی، بدن می تـوان بـه نتیجـه مطلـوب رسید.
نتیجـه گرایـی: (Pragmatism) بسـیاری از بیمـاران دچـار مشكلات مزمنی هستند كه پزشكی امروز؛ نتوانسته آن ها را بهبود ببخشد یا حداقل راضی نگه دارد. بنـابراین بـه ایـن امیـد كـه زندگی آن ها كیفیت بهتری یافته یا حتی درمان شوند؛ بـه دنبـال طب مكمل می روند.
محدودیت ها و عوارض درمان هـای رایـج: روش های طـب مكمل به علت اسـتفاده و توجـه بیشـتر بـه طبیعـت، عـوارض كمتری دارند. هر چند این تفكر در تمام موارد، لزومـاً صـحیح نبوده و حتماً نیاز به بررسی علمی دارد.
هزینــه و دسترســی: تعیـین و تضـمین ایمنـی و كـارآیی درمان های سنّتی، مكمل و جایگزین، یك ابزار مهم برای تسهیل و توسعه دسترسی به امكانات بهداشتی و مراقبتی است.
رابطه متقابل پزشك و بیمار: مردم به طور روز افزونـی از داشتن یك نقش منفعل در رابطه پزشك و بیمار، گریـزان شـده اند و علاقه وافری برای دانستن بیشتر و كامل تر و حتی ایفای نقش در درمان خود پیدا كرده اند. از ایـن جنبـه طـب مكمـل همان چیزی است كه مردم می خواهند و در پزشكی رایج به آن نمی رسند.
مردم سالاری در پزشكی(بیمار مداری): انفجار اطلاعـات و دسترسی مردم به اینترنـت و سـایر وسـائل ارتبـاط جمعـی، باعث شده است كه مردم و بیماران بخواهند در رونـد درمـانی خود مشاركت بیشتری داشته باشند. این مشاركت شامل قدرت انتخاب انواع روش های درمانی، دسترسی به انواع فـرآورده هـا و روش های كمكی جهت درمان یا حفظ تندرستی می باشد.

شهریار فتحی محقـق و پژوهشگـر حـوزه سلامت روح و جسم شماره تماس : ۴۰ ۱۱۱ ۵۶ - ۰۹۱۲

نگاه طب سنتی به فیزیولوژی بدن (امور طبیعیه)

امور طبیعیـه، به اموری گفته می شود كه تعادل بدن را از هر جهت حفظ می نمایند، و آن ها هفـت چیز ند: اركان، امزجه، اخلاط، اعضا، ارواح، قوا و افعال، در قانون نیز امور طبیعیه در همین هفت گروه قرار گرفتـه انـد. اما از دیدگاه علامه قطبالدین شیرازی امور طبیعیه چهار چیزند: مزاج، هیئت تركیبـی بـدن، قـوه مـدبره بـدن، حركـت نفس.

اركان
اجسامی یكسان كه اجزای نخسـتینِ بـدن انسـان و دیگر موجودات را تشكیل می دهند، در اثر امتزاج این عناصر با یكدیگر، انواعی از موجودات با صـور نـوعی مختلـف بوجـود می آیند. این عناصر فقـط چهـار چیزنـد: " آتـش، هـوا، آب و زمین". این عناصر، اجزای تشكیل دهنده جسم آدمـی و دیگر اجسام هستند كه خود، اجسامی بسیط بوده و قابل تقسیم به اجزای جدید دیگر نیستند. این اجـزا، در طـب سـنّتی ایرانی به چهار گروه هستند این اركـان چهارگانـه را اصـطلاحاً اركان اربعه نیز می گویند: آتش كه گرم و خشك است، هوا كـه گرم و تر است، آب كه سـرد و تـر اسـت، خـاك كـه سـرد و خشك است.
مزاج
كیفیتـی اسـت كـه در نتیجـه كـنش و واكـنش بـین كیفیت های متّضاد عناصر(اركان) به وجود می آیـد و آن هنگـامی است كه این عناصر متضاد به مسالمت بـا یكـدیگر مـی رسـند. مزاج عبارت است از تأثیر متقابل اثر متضاد عناصر اربعه. عناصر اربعه " اركان" به منظور بیشترین تماس با یكدیگر، بـه ذرات بسیار ریزی تقسیم می شوند. هنگامی كه آثـار ایـن ذرات بر یكدیگر اثر می كنند، كیفیتی تازه به وجود می آید كه سراسـر ذرات عناصر را در بر می گیرد. از آنجا كه كیفیات یا آثار اركـان چهار تا است " گرمـا، سـرما، خشـكی و رطوبـت " بنـابراین مزاج" جسم تازه تشكیل شده یا تجزیـه شـده" ماحصـل ایـن چهار كیفیت خواهد بود.
اگر دو طبیعت در هـم تركیـب شده و برهم اثربگذارند، در آن ها استحاله و تغییر كلّی ایجاد شده و كیفیتی میانه پدید می آید كه آن را مزاج می نامند. مـزاج به دو صورت امكان بروز دارد : یكـی معتـدل و دیگـری غیـر معتدل. معتدل آن است كه مقـادیر كیفیـات و كمیـات اجـزای متّضاد در این تركیب برابر باشند و در غیـر ایـن صـورت غیـر معتدل خواهد بود. این گرایش یا بـه سـوی یكـی از دو كیفیت متضاد سردی و گرمی و یا تری و خشكی است و یا بـه سوی دو تا از آن هاست. نتیجه این گرایش به هم خوردن اعتدال است.
۹ نوع مزاج داریم : مزاج معتدل، مزاج سرد، مزاج گرم، مزاج تر، مزاج خشك، مزاج گـرم وتـر، مـزاج گـرم وخشـك، مـزاج سـرد وتـر و مـزاج سـرد وخشك. اگر از دو طبیعت كه در هـم آمیختـه شـده انـد، یكـی بـر دیگری غلبه داشته باشد، مزاج غالب را به حساب می آورنـد و بدین ترتیب چهار مزاج گرم، سرد، تر و خشك پدید می آید كه اینان را مزاج مفرد می نامند. اگر دو سرشت كه به هم می آمیزند هردو غالب باشند، و دو تای دیگر، هردو مغلوب، چهار مـزاج مركّب مانند ماهیت مایه ها كه گرم و خشك، گرم و تر، سـردو خشك، و سرد و تر است، پدید می آید. اگر در بعضی مزاج هـا، هر چهار صورت با هـم تركیـب و سـپس برابـر شـوند، مـزاج معتدل پدید می آید.
پس ۹ مزاج قابل تصور است: چهار مفرد، چهار مركب، یكی معتدل. امـا مـزاج معتـدل واقعـی در جهـان زیست موجود نیست. نزد طبیبان، اعتدال آن است كه هریك از اندام ها به حدی كـه لازم اسـت گرمـی، سـردی، تری،خشـكی داشته باشد. این تعریف سلامت اعضاء و اندام هاست، به تعبیـر جرجانی، هریك از اندام ها تعادل خاصی دارد و اگر تعـادل آن تغییر پیدا كند، بیماری پدید می آید. مزاج هـر انـدامی در هر شخصی متفاوت و تا حد بخصوصی است كه اگر به آن حد مخصوص نزدیك باشد؛ آن شخص معتدل می باشد و اگر از آن حد بگذرد، اعتدال آن شخص از بین می رود.
اخلاط
جمع خلط است و خلط جسم سیال و تری است كه غذا پس از هضم به آن تبدیل می شود. توضیح آن كـه حكمـا معتقـد بوده اند وقتی غذا خورده می شود اول توسط معده به كیمـوس معدی ( منظور مایعی خمیری شكل حاصـل از هضـم غـذا در معده است ) تبدیل می شود كه به این عمل طبخ معدی یا طـبخ اول گویند سپس از طریق مجاری ناپیدای روده توسـط عـروق ماساریقا به كبـد رفتـه در آنجـا پختـه ( در اصـطلاح امـروزی متابولیزه ) می شود كه به آن طبخ دوم گویند آنگاه رگـی كـه از كبد خارج می شـود حـاوی مـایعی اسـت كـه اگـر در لولـه ای شیشه ای ریخته شود و مدتی بماند این مایع به چند طبقه تقسیم می شود كه به آن ها اخلاط گویند. در ته لوله مقداری ماده سـیاه و سنگین كه مقدارش خیلـی كـم اسـت وجـود دارد كـه خلـط سوداوی نامیده می شود . روی سودا سه خلط دیگر بلغـم، دم(خون) و صفرا قرار می گیرد. سودا دارای كیفیت سـرد وخشـك است. بلغم، سرد و تر ودم گرم و تر و صفرا گـرم و خشـك . بـه این خون، بلغم، صفرا و سودا اخلاط چهارگانه گویند.
خون گرم است و تر، بلغم دو گونه است، طبیعـی و نا طبیعی، طبیعی غـذایی اسـت خـام كـه معـده آن را تركیـب می نماید و در آخر به خون تبدیل می شود و طبع آن سرد است و سرانجام در تمام بدن پراكنده مـی شـود. بلغـم نـا طبیعـی چهارنوع است و موجب بروز عوارض مختلفـی از جملـه درد مفاصل می گردد. صفرا خلطی است گرم تر و سبك تر از خـون و معدن آن جگر است و با خون تركیب گردیده و به دو گونـه طبیعی و نا طبیعی تقسیم می شود.
اگر ترشـح صـفرا كـاهش یـا افزیش یابد، حالت نا طبیعی حاصل می آید. سودا كه درد خـون است در جگر است و دو حالت طبیعی و نـاطبیعی دارد. سـودا سرد و خشك است و رنگ آن سیاه و طبـع خـاك دارد. سـودا نیـز اگـر افـزایش یـا كـاهش بیابـد، بـه حالـت نـا طبیعـی در می آید. اخلاط یا خلط ها در اصطلاح، اجسـام مرطـوب و روانی هستند كه غذا در ابتدا به آن تبدیل می شود. همـان طـور كه متذكّر شدیم، جهان از چهـار ركـن و عنصـر تشـكیل شـده است كه هركدام طبیعتی مستقل و خاص دارند.
اخلاط در طب ایرانی چهار نوع است: خون كه گرم و مرطوب است و در حالتی ایجاد می شود كه هوا بر سایر عناصر غلبه نماید، صفرا كه گرم و خشك است و در حالتی ایجـاد می شود كه آتش بر سایر عناصر غلبه كند و خـود را بیشـتر در بدن انسان نشان دهد، بلغم كه سـرد و مرطـوب اسـت و در حالتی ایجاد می شود كه آب بـر سـایر عناصـر غلبـه نمایـد، سودا كه سرد و خشك است و در حالتی ایجـاد مـی شـود كـه خاك برسایر عناصر غلبه بنماید، هر یك از این چهار خلط، بـه دو نوع طبیعی و غیرطبیعی تقسیم می گردند.
در اخـلاط فـوق، گرمی یا سردی و خشكی یا رطوبت حاكم است كه به ایـن هـا طبع، كیفیت و یا حالت گویند. اینكه فـردی دارای طبـع سـرد شده یا سردی در وی غلبه كرده، در حقیقت غلبـه یـك یـا دو عنصر فوق اسـت. معمـولاً در بـروز حـالات و طبـایع انسـان، طبیعت های فوق، به تنهایی بروز نمـی كنـد بلكـه تركیبـی از ایـن حالات بروز می كند. بنابراین در مجموع 9 طبع و خلط وجود دارد طبع معتـدل: در حـالتی اسـت كـه تركیـب متعـادلی از عناصر، در بدن انسان ایجاد شود؛ كه در شرایط معمـول بسـیار نادر دیده می شود، طبع گـرم، طبـع سـرد، طبـع خشـك، طبـع مرطوب، طبع گرم و خشك، طبع گـرم و مرطـوب، طبع سرد و خشك، طبع سرد و مرطوب.
به علت تعـاملات و پیچیدگی های انسان، چهار طبـع تركیبـی آخـر بیشـتر بـروز می كند: طبع صفراوی یا گرم و خشك، طبع دمـوی یـا گـرم و مرطوب، طبع بلغمی یا سرد و مرطوب، طبع سودایی یا سـرد و خشك. در ضمن جدا از طبع و خلط كلـی كـه بـر انسـان حـاكم است، هركدام از اعضـای بـدن نیـز دارای طبـع خـاص خـود می باشد.
مثلاً قلب طبعی دموی دارد و استخوان طبعی سودایی دارد. مغز طبعی بلغمـی و كیسـه صـفرا طبعـی صـفراوی دارد. یكی از مبانی و اصول مهم طب سنّتی ایرانی این است كه بـدن هر یك از انسـان ها دارای طبـع و خلـط خـاص خـود اسـت و وظیفه طبیب این است كه با شناخت این طبع با تدابیر خـاص، سلامتی او را به بهترین و معتـدل ترین حالـت حفـظ نمایـد، تـا شخص از نظر جسـمی و روحـی در بهتـرین شـرایط باشـد و هنگام بیماری مهم ترین وظیفه درمانگر این است كه مزاج بـدن و عضو درگیر را به حالت طبیعی و اصلی خویش برگرداند. در ضمن افراد نیز با این آگاهی های نسبی سـهم بـه سـزایی را در پیشگیری و حفظ سلامت و تندرستی خود ایفا می نمایند.

شهریار فتحی محقـق و پژوهشگـر حـوزه سلامت روح و جسم شماره تماس : ۴۰ ۱۱۱ ۵۶ - ۰۹۱۲

برخی از علائم طبیعت های چهارگانه: غلبه ی دم (خون)، غلبه صفرا، غلبه بلغم، غلبه سودا
غلبه ی دم (خون): سنگینی سر، سـرخی رخسـار و زبـان، خوشرویی، زورمندی، زنده دل بودن، جستن رگ هـای جهنـده ی سر، كاهلی در اعضا " كسالت"، میل به خواب، خواب زیـاد " پر بازده"، سنگینی خواب صـبحگاهی، خمیـازه، وزوز گـوش، نبض ستبر، شیرینی طعم دهـان، میـل بـه گوشـت و شـیرینی، رویای مكرر رنگ های سرخ در خواب، دمل و جـوش در بـدن، خونریزی بن دندان ها، سرخی ادرار، خفقان، سـرعت رشـد مـو (مجعد)، سیاهی غلیظ و ماندگار مو، بزاق معمولی، ناسازگار با محیط های گرم، ترشحات بینی عادی، در لمس پوست گرمی و رطوبت و تعریق زیاد دارند، دست و پا و اندام درشـتی دارنـد، حركات بدن سریع و چالاك است، ناسازگار با غذاهای گـرم و شیرین، وضعیت گوارشی نرمال است، پر انرژی، آلرژی بهـاره، شیوع سنی صفر تا بیست ساله، میل جنسی زیاد و توانمند.
غلبه صفرا: زردشدن پوست و زبان و چشم ها، آتشی مـزاج بودن، عصبی بودن، تلخ شدن دهان، خشك شدن زبان، تشنگی مفرط، بی اشتهایی، باردار و سیاه شدن زبان، فـرو رفتگـی ز یـر چشم ها، لاغری، سوزش سر دل، حالت تهوع، زردشـدن رنـگ ادرار، تاكیكاردی یا تند شدن نبض، درد پهلـو، احسـاس گزگـز شدن بدن، كاهش قوای بدن " جسمی و جنسی"، بـی خـوابی، تخیل رویاهای زرد رنگ، رشد مو معمولی، سفید شدن معمولی موی صاف، دیر مریض شدن، ناسـازگار بـا محـیط هـای گـرم، پوسـت گـرم و خشـك، خشـكی و لاغـری انـدام ها، سـرعت حركات بدن معمولی، كم خواب " پربازده"، میـل بـه خـوردن ترشـی و اقـلام تـرش، جـدی، پشـتكار زیـاد، مـدیر و مـنظم، عصبانیت زودرس و پرخاشگری، خشمگین، بدتر شـدن حـال فرد در تابستان و سال های جوانی، شـیوع سـنی ۲۰- ۴۰ سـال، میل جنسی متعادل و توان معمولی در نزدیكی كردن، راهپیمایی بی اراده، پهن بودن قفسه سینه، باریكی كمر، دراز بودن قد.
غلبه بلغم: سفیدی و نرمی پوست بدن، سـردی و رطوبـت پوست، زود سفید شدن ریش و مو، لك و پیس، رنـگ روشـن پوست بدن، زبان بـاردار مرطـوب و سـفید، بـزاق زیـاد، عـدم تشنگی، شوری طعم دهان، آروغ ترش، نفخ معده، ترش كردن،كندی حواس و منگی، كندی حركات " تنبلی"، رقیق شدن آب بینی، سفیدی ادرار، تكرر ادرار، لكنت زبان، خـواب ز یـاد كـم بازده، رویای آب و برف و باران، تخیل اشیای سفید، درد هـای استخوانی، ناسازگار با غذاهای سرد، چشم سفید بـا پـف زیـر چشـم، بـی قیـدی، فراموشـی، اخـتلال حافظـه، بـد حـالی در زمسـتان، نـبض ضـعیف، نـاتوان، زود بـه زود مـریض شـدن، سرعت رشد مو كم است، خال هـای سـفید و گوشـتی، شـیوع سنی شصت سال به بالا، ترسو.
غلبه بلغم: تیرگی پوست بدن، خال سیاه و لك هـای تیـره، سرعت كم رشد مو، زبان بدون علامـت و گـاهی تیـره، بـزاق معمولی، دهان ترش یا بی مـزه "صـبحگاهی"، زود بیمار شـدن، رنگ ادرار عادی گاهی سـبز مایـل بـه سـیاه، پوسـت سـرد و خشك، لاغری قفسه سینه و عضلات كوچك، خواب معمـول ی ولی آشفته توام بـا كـابوس، اشـتهای كـاذب، سـیری زودرس، هراس، دودلی و ترس از مـرگ، بـی حوصـلگی و افسـردگی، اندیشه های بد " شكاكیت و پارانوئید و وسواس"، فكر و خیال فراوان، غصه و خودخوری، زودرنجـی، مـردم گریـزی، رویـای سیاهی در خواب، گوشه گیری و تنهایی، شیوع سـنی ۴۰ - ۶۰ سالگی، ترسو، میل جنسی زیاد و توان كم.

شهریار فتحی - طب سنتی
شهریار فتحی - طب سنتی
شهریار فتحی - طب سنتی

ابن ربن طبری می گوید: طبیعت های مفرد كـه بسیط هـم نامیده می شوند چهار گونه اند كه دو گونه ی آن ها اثـرگذارنـد و گرمایش و سرمایش نام دارند و دو گونه دیگر اثر پذیرنـد كـه رطوبت و یبوست نامیده می شوند. طبیعت های مركب نیـز چهـار نوع هستند. این كه می گویند چنین طبیعت هایی مركّب هسـتند ، نشان از آن دارد كه طبیعت های مفردی آن ها را شـكل داده انـد؛ بنابراین:
نخستین طبیعت، مركّب از آتش است كـه بـر خـوردار از خشكی و سبكی است و حركت آن از میانه به سوی بالا شكل می گیرد. دومین طبیعت، هوا است كه گرم و خشك باشد و بـه همه سوی می وزد. سومین طبیعت، آب است كـه سـرد و مرطـوب و سـنگین باشد و رو به سوی سرازیری دارد و به پایین می رود. چهارمین طبیعت، زمین است كه سرد و سنگین اسـت و بـه پائین تمایل دارد. بنابراین آب، زمین را فرا می گیـرد و هـوا آن دو را در میان دارد و آتش، هوا را در بر می گیرد و هر آنچـه از این مجموعه فراتر قرار گیرد، سبك بال تر است.

ارواح
طبق تعریف حكمـا ارواح جمـع روح اسـت ولـی منظور از این روح آن روح غیرمادی مشهور نیست بلكـه طبـق تعریف این روح ماده است و جسم لطیفی است كـه از لطافـت بخارهای اخـلاط حاصـل می شـود و سـر منشـاء نیـرو در بـدن است، و به سه قسم منقسم می شوند:
الف) طبیعی: كـه از كبد به عروق غیر جهنده " وریدها " نفوذ نموده، به كلیه نقـاط بدن می رود.
ب) حیـوانی: كـه از قلـب بـه عـروق جهنـده " شـریان ها " نفـوذ كـرده، در بـدن منتشـر مـی شـود.
ج) ارواح نفسانی: كه از دماغ به وسیله اعصـاب بـه دورتـرین نقطـه بـدن انتشار می یابد.
قوای گوناگون از طریق ارواح با هم مرتبط می شوند. وضعیت بدن و انجام كارهـای آن بـه ارواح بسـتگی دارد و آن ها بر سه قسم اند: روح طبیعی، روح حیوانی، روح نفسانی
روح طبیعــی در كبــد بــه وجــود مــی آیــد. از طریــق سیاهرگ ها به اعضا منتقـل مـی گـردد و در آنجـا از كـار قئـای طبیعی حمایت می كند.
روح حیوانی در قلب بوجود می آید. از طریق سرخرگ ها به اعضا می رسـد و آنجـا قـوای حیـوانی را حقظ می كند.
روح نفسـانی در بطن هـای مغـز جـای دارد. از طریق اعصاب به اعضا انتقال می یابـد و قـوای نفسـانی را ابقـا می كند. این روح از روح حیوانی مستقر در قلب بوجود می آید، كه قلب را از طریق دو شریان موسوم به سـیات " شـاهرگی " ترك گفته تا مغز بالا می رود.
افعال
به دو قسم مفرد و مركّب تقسیم می گردنـد. مفـرد آن است كه منحصر به یك قوه باشد، مثل جـذب و نگه داشـتن و دفع. اما مركّب آن است كه از دو قوه یا بیشتر باشد. مانند نفوذ غذا، كه از دو قوه جاذبه و دافعه تركیب گردیـده اسـت. اما جرجانی می گوید: اندام های انسان ها دارای دو ویژگـی اسـت یكی نیرو و قوت و دیگری فعل و انجام كـاری.
شـناخت هـر كدام از آن ها منوط به شناخت دیگـری اسـت زیـرا هـر فعـل و كاری از قوت و نیرویی سرچشمه و نشأت می گیرد و فعل ها سه جنس هستند:الف) طبیعی، ب) حیـوانی ج) نفسـانی
قوت هـا و نیروها نیز سه جنس هستند: جنس اول: قـوت طبیعـی، جـنس دوم: قوت حیوانی، جنس سوم: قوت نفسانی.
جرجانی به نقل از جـالینوس و دیگـر حكمـا مـی گویـد: " ایـن قوت هـا دارای اندام های خاصی هستند كه هریك معدن قوتی دیگـر اسـت، و هر عضوی نیز دارای یك مركز كنترل و هدایت مركزی است.
قوا
ارواح ایجاد یك نیروهایی در بدن می كنند كه به آن ها قوی گویند، سه قسـم هسـتند: اول طبیعیـه كـه در كبـد است. دوم حیوانیه كه در قلب است و سوم نفسانیه كه در دماغ است.
پاره ای از افعال مفرد مانند فعل هضـم بـه وسـیله یك نیرو در بدن تحقق می یابد و پاره ای از آن هـا بـه وسـیله دو نیرو ؛ مانند فعل اشتهای به غذا كـه بـه وسـیله نیـروی جاذبـه طبیعی و نیروی حسی واقع در دهانه معده تحقق می یابد، اما به عقیده ابن سینا نیروهایی سبب این افعال می شوند كـه بـه سـه دسته: قوای نفسانی، قوای طبیعی و قوای حیوانی.
الف) قوت طبیعی دو نوع اسـت؛ یـك نـوع آن اسـت كـه هدفش مربوط به غذا و فعل و انفعالات مربوط به آن است كـه باعث نیرو گرفتن اعضا بدن می گردد البته تا جایی كه بـرای آن مقدور باشد كه مركز این كار جگر است. نوع دیگر كه هـدفش تصفیه جوهر منی از اخلاط اسـت كـه طـی ایـن فرآینـد آن را آماده برای باروری و تولد فرزند می كند. معدن این قوت هر دو جنس است.
ب) قوت حیوانی یك نـوع اسـت و كـارش آن اسـت كـه قوت زندگی و قوت حـرارت غریـزی كـه مركّـب از حـس و حركت است را به همه بدن می رساند و هر چقدر از این نیـرو به مغز برسد زمینه ساز حس و حركت در فرد می شـود؛ معـدن این قوت دل است.
قوت نفسانی سـه نـوع اسـت: قـوت حـس، قـوت حركت، قوت تمیز؛ و معدن و مركز او مغز اسـت و وسـیله آن عصب هاست و سپس نخاع. ارسطا طالیس می گوید كه معـدن این همه قوت ها دل است لكن افعال انسان در سایر اندام ها پدیـد می آید. هم چنان كه طبیبان دیگر می گویند كه معدن حس، مغز است؛ لكـن حـس دیـدن و شـنیدن و بوئیـدن و چشـیدن و... هریك در اندامی دیگر پدید می آید.
اعضا
اعضا یا اندام منظور همان اعضاء مختلف بدن مانند قلـب، كلیه، ریه، استخوان و غیره است. اجسامی هسـتند كـه از نخستین امتزاج اخلاط پدید می آیند، همان طوری كه اخلاط از نخستین امتزاج اركان به وجود می آیند. اعضاء رییسه و مركزی آن هایی هستند كه قواها در بقای شخص و بقـای نـوع بـه آن هـا محتاج هستند. اما به حسـب بقـای شـخص سـه عضـوند: اول قلب، كه مبدا قوه حیوانیه است. دوم مغز، كه مبدا قـوای حـس وحركت است. و سوم كبد، كه مبدا قوه تغذیه است. به حسـب بقای نـوع همـین سـه هسـتند بـه اضـافه عضـو چهـارمی كـه بیضه هاست. بنابراین اعضای خادمه مثـل اعصـاب بـرای مغـز، شرائین و وریدها برای قلب و كبد و مجاری منی برای بیضه ها هستند.
اما اعضای مرئوسه آن هایی هستند كه قوای اعضای رییسه را دریافت می كنند. مثل كلیه، معده، طحال و ریه. اعضایی كـه نـه خادمند، نه رییسه و نه مرئوسه، آن هایی هستند كـه مخـتص بـه قوای غریزی اند و از اعضای رییسه، قوه ایی به آن ها نمی رسد، مانند استخوان ها و غضروف ها.
ابن سینا اعضا را به دو گونه اعضای مفرد " متشابه الاجزاء " و اعضـای مركـب " اعضـای آلی " تقسیم می كند. مفرد به عضوی در بدن اطـلاق مـی گـردد كه هر جزء محسوس آن را در نظر می آورد، بـا تمامیـت آن در اسـم و تعریـف مشـترك باشـد. ماننـد گوشـت و اجـزای آن، استخوان و اجزای آن، عصب واجـزای آن، و آنچـه ایـن گونـه است، متشابه الاجزا می نامند.
مركّب به عضوی در بدن اطلاق می گردد كه هر جزء از آن را در نظر می آوریم، با تمامیت آن در اسـم و تعریـف مشـترك نباشد، ماننـد دسـت، و صـورت، پـس هـر جـزء از صـورت، صورت نیسـت، و هرجـزء از دسـت، دسـت نیسـت. اعضـای مركّب بدن را اعضای آلی نیز می نامند، زیرا ایـن اعضـا آلـت و وسیله برای نفس در انجام حركت ها و كارهای خـود مـی باشـند.

ابن سینا تقسیم دیگری برای اعضای بدن معرفی می كند:

عضو قابل و معطی: " پذیرای نیرو و فرستنده نیرو " دو عضو مغز و كبد.
عضو معطی و غیر قابل: بسیاری از حكما در ایـن بـاره اختلاف نظر دارند. بسیاری از حكیمان گذشته، بر ایـن باورنـد كه این عضو قلـب اسـت كـه سـر منشـا تمـام نیروهـای بـدن می باشد.
عضو قابل و غیـر معطـی: عضـوی كـه بـه هـیچ وجـه سرمنشا نیرویی برای ارسال به اعضای دیگر بدن نیست.
عضو غیر قابل و غیر معطی: عضوی كه نـه نیرویـی بـه اعضای دیگر می فرستد و نه از اعضای دیگـر نیـرو مـی پـذیرد مانند استخوان.
این روش‌ها معمولاً بر اساس توازن انرژی‌های بدن، توازن هوایی و توازن آبی در بدن انجام می‌شوند. طب سنتی همچنین شامل تمارین‌های مدیتیشن، مانند یوگا، مدیتیشن و تمارین‌های دیگر است که به تعادل و تنظیم دل و جسم کمک می‌کنند.

شهریار فتحی محقـق و پژوهشگـر حـوزه سلامت روح و جسم شماره تماس : ۴۰ ۱۱۱ ۵۶ - ۰۹۱۲

انواع طب سنتی و روش های درمانی

طب سنتی ایرانی

طب سنتی ایرانی شامل چهار بخش اصلی است:
گیاهان دارویی: گیاهان دارویی مهمی که در طب سنتی ایرانی استفاده می‌شوند شامل زعفران، گل گاوزبان، آویشن، اسطوخودوس و بیدمشک هستند. هر یک از این گیاهان دارای خواص درمانی خاصی هستند. به عنوان مثال، زعفران برای آرام‌بخشی و ضدافسردگی استفاده می‌شود.
تغذیه: در طب سنتی ایرانی، غذاهایی مانند نان، ماست، سبزیجات تازه، گوشت‌های سفید (مانند مرغ) و میوه‌های محلی بسیار توصیه می‌شوند. تغذیه سالم و متعادل نقش مهمی در حفظ سلامتی ایفا می‌کند.
روغن‌ها و عصاره‌ها: استفاده از روغن‌های گیاهی مانند روغن زیتون، روغن کنجد و روغن گل‌محمدی برای ماساژ و درمان‌های مختلف رایج است.
تمرین‌های بدنی: تمرین‌هایی مانند یوگا، مدیتیشن و تمارین تنفسی برای تعادل انرژی‌ها و افزایش سلامت بدن توصیه می‌شوند.

طب سنتی چینی

طب سنتی چینی بر توازن انرژی بدن (چی) تمرکز دارد و شامل چندین روش درمانی است:
گیاهان دارویی: گیاهانی مانند جینسینگ، جینکو بیلوبا و گل صدتومانی در طب چینی بسیار استفاده می‌شوند. این گیاهان به تقویت انرژی بدن و درمان بیماری‌های مختلف کمک می‌کنند.
طب سوزنی: طب سوزنی یکی از معروف‌ترین روش‌های طب سنتی چینی است که با وارد کردن سوزن‌های نازک به نقاط خاصی از بدن، توازن انرژی بدن را بهبود می‌بخشد.
ماساژ توینا: ماساژ توینا تکنیکی است که برای کاهش تنش‌ها و بهبود جریان خون استفاده می‌شود.
تمرین‌های تای چی و چی‌گونگ: این تمرین‌ها به تقویت جسم و روح کمک می‌کنند و باعث تعادل انرژی‌های بدن می‌شوند.

طب آیورودا

طب آیورودا یک سیستم درمانی هندی است که بر تعادل سه دوشا (واتا، پیتا و کافا) تمرکز دارد:
گیاهان دارویی: گیاهانی مانند آشواگاندا، تریپالا و تولسی در طب آیورودا بسیار مورد استفاده قرار می‌گیرند. این گیاهان به تعادل دوشاها و درمان بیماری‌های مختلف کمک می‌کنند.
رژیم‌های غذایی: در طب آیورودا، مصرف غذاهای خاص برای تعادل دوشاها بسیار مهم است. مثلاً برای دوشای واتا، غذاهای گرم و مغذی توصیه می‌شوند.
مدیتیشن و یوگا: تمرین‌های مدیتیشن و یوگا به تقویت ذهن و جسم و تعادل انرژی‌های بدن کمک می‌کنند.

مزایا و معایب طب سنتی

مزایا

  • استفاده از مواد طبیعی و کم‌تر مضر.
  • تمرکز بر تعادل کل بدن و نه فقط درمان بیماری‌ها.
  • کاهش استفاده از داروهای شیمیایی و عوارض جانبی آن‌ها.
معایب

  • ممکن است نیاز به زمان بیشتری برای مشاهده نتایج داشته باشد.
  • همیشه تضمینی برای اثربخشی نیست.
  • ممکن است با روش‌های درمانی مدرن تداخل داشته باشد.

سخن آخر

طبیعت بدن با شیوه های مختلفی به گونه ای كه ضـرری بـه بدن وارد نشود، بیماری را از بدن دور می نماید كه بسته به نوع بیماری، متفاوت می باشند. چنین برداشت می شود كه هر كدام از اطبای ایران باستان با توجه به عـدم وجـود امكانـات و تكنولوژی با دیدی ژرف بـه جسـم انسـان توجـه داشـته و در جستجوی شفای دردها در همان جسم و طبیعت دنیای اطراف وی می باشند.
فلسفه جامعه نگر(Holism) یـك عنصـر كلیـدی در تمام نظام های مورد استفاده در طب سـنّتی اسـت. بنـابراین هنگام بررسی آثار مكتوب در زمینه طب سنّتی " چه داروهـای گیاهی و چه درمان های مبتنی بر روش های سنتی " باید نظریه هـا و مفاهیم و كاربرد هر نوع طب سنّتی و زمینه فرهنگی آن هـا در نظر گرفته شـوند. بـر طبـق نظریـه هـا و مفـاهیم طـب سـنّتی، پیشگیری، تشخیص، بهبود و درمان بیماری ها اغلـب بـر اسـاس نیازمندی های خاص هر بیمار به طور جداگانه می باشد. با مروری بر مبانی نظری طب سنّتی و تحلیل آن ها در می یابیم كـه مبانی طب مدرن، درواقع بیانی با عبارات دیگر است كه از طب سنّتی ریشه گرفته است و این مسـلّم اسـت زیـرا اصـول طـب مدرن با مطالعه و تحقیق بر مباحث طـب سـنّتی شـكل گرفتـه است.

شهریار فتحی محقـق و پژوهشگـر حـوزه سلامت روح و جسم شماره تماس : ۴۰ ۱۱۱ ۵۶ - ۰۹۱۲